سازمان ها برای پیش بینی و مدیریت نمودن مؤثرتر سرمایه های انسانی و مناسب تر ساختن اهداف کسب و کار برای رشد سازمان، به مدیریت استعداد نیاز دارد. بسیاری از شرکت ها از استراتژی های مناسب مدیریت استعداد استفاده نمی کنند و بنابراین با مشکل کمبود نیروهای انسانی با استعداد در پست های استراتژیک سازمانی مواجه بوده اند که این مشکل به نوبه خود، امکان پیشرفت شرکت را با مشکل جدی مواجه ساخته است.
استعداد را میزان نسبی پیشرفت فرد در یک فعالیت برآورد می کنند. اگر برای کسب مهارت در یک فعالیت افراد مختلف در شرایط و موقعیت های یکسانی قرار بگیرند متوجه خواهیم شد که افراد مختلف تفاوت هایی از لحاظ میزان کسب آن مهارت نشان می دهند. برخی افراد در یک زمینه یادگیری بهتر و کارایی زیادتری از خود نشان می دهند و پیشرفت آن ها در آن زمینه سریع تر است، در حالی که افراد دیگر در زمینه های دیگری ممکن است از خود کارایی و مهارت و پیشرفت بیشتری نشان دهند. در واقع چنین تفاوتی به تفاوت آن ها در استعدادهایشان مربوط می شود.
سرآغاز معرفی مدیریت استعداد با عنوان "جنگ برای استعداد" بود که به عنوان اولین تحقیق منسجم جهانی، مشکل آینده در خصوص مدیریت استعداد و کمبود توسعه رهبر در سازمان ها را پر رنگ می کرد. پس از آن صاحب نظران متعددی بر اهمیت این بحث تأکید کردند به گونه ای که از خلال مطالعات و منابع مختلف و متعدد فعالان منابع انسانی در سراسر جهان، مدیریت استعداد به عنوان یکی از پر اهمیت ترین چالش های سرمایه انسانی قرن 21 معرفی شده است. از زمانی که پیش بینی مذکور توسط گروه مشاوران مک کینزی ارائه شد، رشد چشمگیری در استفاده از این مفهوم اتفاق افتاد.
علی رغم بیش از دو دهه بحث در خصوص "جنگ برای استعدادها" به عنوان یک موضوع مهم، این حوزه توسعه تئوریک بسیار کمی یافته و ضعف جدی در خصوص شفاف کردن تعریف، قلمرو و اهداف کلی مدیریت استعداد وجود دارد. کسب و کارهای امروزی با رشد فزاینده رقابت جهانی، تغییر بازارها و وقایع غیرقابل پیش بینی روبروست. شاید امروز جذب، توسعه و حفظ کارکنان ماهر بسیار مشکل تر از قبل باشد و این شاید چیز عجیبی نباشد.
مدیریت استعداد می تواند از طریق شناسایی کارکنان مستعد و بهره گیری از استعدادها وشایستگی آن ها در جهت ایجاد خلاقیت برای سازمان و حل مشکلات به گونه ای خلاقانه و صحیح، ارزش و مزیت رقابتی برای سازمان ها ایجاد نماید. مدیریت استعداد می تواند ارزش های اقتصادی و غیر اقتصادی را در سطوح اجتماعی، سازمانی و فردی ایجاد کند. کلید موفقیت مدیریت استعداد در سازمان آن است که همه مدیران در هر سطحی نقش مؤثری را در این زمینه ایفا کنند. مدیر به عنوان نماینده رسمی سازمان برای ایجاد هماهنگی و افزایش بهره وری در رأس سازمان قرار دارد. موفقیت سازمان در تحقق اهداف در گرو چگونگی اعمال مدیریت و سبک های مؤثر رهبری است.